loading...

روزنوشته‌های مهسا

بازدید : 1212
شنبه 2 خرداد 1399 زمان : 19:23
آرشیو نظرات
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روزنوشته‌های مهسا

داشتم برای خانواده خاطره‌ای را که از حدود چهارسالگی به یاد دارم تعریف می‌کردم و می‌خندیدیم که وضوح خاطره‌ای که بازگویی‌اش می‌کردم من را به فکر وا‌داشت. کمی‌بیشتر که در خاطره‌ام غرق شدم، فهمیدم آنچه که باعث شده این خاطره در ذهن من ماندگار شود، توالی احساستی است که به خاطر سپرده‌ام. دلیل اینکه چرا از میان آن حجم عظیم از خاطرات کودکی، این بخش از احساسات را به این وضوح به یاد می‌آورم را نمی‌دانم اما می‌دانم اگر این توالی احساسات به یادم نمی‌ماند، ممکن بود تصویری گنگ‌تر از این خاطره در ذهن داشته باشم.

مسلما در آن لحظات تلخ و شیرین کودکی، نمی‌دانستم چه احساساتی را تجربه می‌کنم. نمی‌توانستم بر روی احساساتم اسمی‌بگذارم. اما اثر آن احساسات هنوز با من است: به ساده ترین شکل ممکن... به شکل یک خاطره.

این روزها هم نمی‌دانم دقیقا چه احساساتی را تجربه می‌کنم. اما می‌دانم این روزها را هیچ وقت فراموش نخواهم کرد و اثرشان قرار است که بماند با من.

بازدید : 773
شنبه 19 ارديبهشت 1399 زمان : 8:22
آرشیو نظرات
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روزنوشته‌های مهسا

هر بار که از کسی شنیده‌ام که : این ما نیستیم که کتابها را انتخاب می‌کنیم، بلکه کتاب‌ها هستند که ما را انتخاب می‌کنندبرایم سوال شده است که آیا حقیقتا اینطور است؟ و این یعنی من هیچ تجربه‌ای در این مورد نداشته‌ام.

اما جدیدا، دارم به این باور می‌رسم که بله، این کتاب‌ها هستند که ما را خیلی به موقعانتخاب می‌کنند.

بعد از این بحران، از کتاب‌های توسعه فردی شروع کردم: بهتر شدن را امتحان کردم. اما من در آن روزهای ابتدایی، به تقویت مهارت‌های ارتباطی‌ام احتیاج نداشتم. من نیازمند مسکن بودم.

به کتابهای پاپ سایکولوجی روی آوردم: همان‌ها که از یک مبحث کلیدی در روانشناسی چنان استفاده می‌کنند که فقط حساب بانکی‌ نویسنده شان روز به روز چاق تر می‌شود. دیدم که نه، اینها هم مناسب من نیستند. من به دنبال کلمات زیبای کم مفهوم هم نبودم.

به کتاب‌های مرجع روانشناسی روی آوردم. اینها خوب بودند، اما سنگین بودند. گاهی یک صفحه را بارها و بارها می‌خواندم و باز هم نمیفهمیدم نویسنده از چه چیز سخن می‌گوید: من دانش مورد نیاز برای فهم این کتابها را نداشتم.

سعی کردم آشنایی با مکتب یونگ را از ابتدا شروع کنم و حقیقتا حوصله‌ام نمی‌کشید که این همه کتاب و مقاله متنوع را بخوانم، خصوصا که شنیده بودم کتابهای یونگی به شدت در چاپ فارسی تحریف شده‌اند.

و آن‌گاه، یالوم در هیئت یک منجی از راه رسید. این روزها یالوم می‌خوانم و هر صفحه از آثار او را دوبار می‌خوانم که دوبار لذت ببرم. او مفاهیم روانشناسی اگزیستانسیال را به زبان ساده و به شکلی داستانی چنان روایت می‌کند که حتی اگر کوچکترین سر رشته‌ای در علم روانشناسی نداشته باشیم، می‌توانیم از تک تک کلمات او لذت ببریم.

آثار یالوم را دوست دارم. گاهی چنان مجذوب آثارش می‌شوم که از خودم می‌پرسم چطور در همه این سال‌ها، کتابی از یالوم را برای خواندن انتخاب نکرده بودم؟

امروز به این نتیجه رسیدم که اگر تنها شش ماه زودتر هم آثار او را می‌خواندم، نمی‌توانستم معجزه آثارش را دریابم و قدردان قلمش باشم.

بله.

این کتابها هستند که ما را انتخاب می‌کنند.

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 993
  • بازدید سال : 2972
  • بازدید کلی : 53933
  • کدهای اختصاصی