دارم میبینم. دارم حقایقی رو میبینم که پیش از این هیچوقت به چشمم نیومده بود. دارم میبینم که چطور خودم رو خرج میکنم: خرج آدمها و خرج اتفاقات و وظایف- بدون اینکه انتظاری داشته باشم.
دارم میبینم که به آدمهای زندگیم وزن زیادی میدم: گاهی چنان وزنی بهشون میدم که دبگه خودم مرکز ثقل زندگیم نیستم. من دارم اینها رو الان میبینم.
از سالها پیش همیشه تلاش کردم که وقتی وارد بحرانی میشم، بدون دستاورد ترکش نکنم: همیشه چیزی برای یادگرفتن وجود داره. این روزهای بحرانی زندگی هم برای من پر از دستاورد شده و من حالم بد میشه از اینکه فکر کنم اگر تو با من اینکار رو نکرده بودی ممکن بود هیچوقت اینها رو نبینم.
اما من دارم میبینم.
همین کافیه.
ورزش ایکس بادی چیست و چگونه اثر می کند؟